شنبه 89 اسفند 21 , ساعت 4:6 صبح
سلام خدا
میدونم چند روزیه شایدم چند هفته ایه که درست و حسابی صدات نزدم، خداجون واقعا دلم برات تنگه، می دونم تو به دلم آگاهی و می دونی دروغ نمی گم... خدا... باز باید بگم که خستم از این همه نا فرمانی که نسبت به تو انجام دادم... خدا امروز می خوام بدون رودربایسی حرفمو بزنم... خدا چند ساله هی گفتم ببخشو تو بخشیدی و اما من باز... خدا، خدا، خدا... اینبار با همه عشقی که بهت دارم ازت یه مهلت دیگه می خوام خدا تنها امیدم به توئه می خوام تلاش کنم، آدم بشم خدا بغلم کن تو رو به حق اون کسی که می دونی خیلی دوسش دارم... بهت قول می دم اینبار سزبلند شم خدا به حق مهدی زهرا... خدایا به حق خون داییه شهیدم خدایا باز مثل همیشه آبرومو بخر... خدا کمکم کن...............................................
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|